اتاق من safe zone امه . توش راحتم . توش خودمم . هر وقت بخوام درس میخونم، هر وقت بخوام با صدای بلند آهنگای جویی رو میخونم، هر وقت بخوام میخوابم! کلا my room is my kingdom
امشب یکم با بکی تو اینستا صحبت کردم. ناراحت بود! نگران بود . خب البته این حال همه مونه. اما اون حالش بدتر بود. انگار یکی از دوستاشو تو اعتراضات گرفته بودن. حرفمون ک تموم شد از غارم (چون تایم زیادی رو تو اتاقم میگذرونم خانواده میگن تو مثل خوناشاما که میخوان در معرض نور نباشن رفتی یه غار پیدا کردی و توش زندگی میکنی) گفتم برم بیرون ببینم اوضاع چطوریه.
TV داشت مصاحبه با "مسئولین" پخش میکرد، مامان داشت از تو گوشیش اخبارو میخوند، Sis داشت ویدیو اعتراضات دانشجوها رو میدید بعد یه دفعه گفت اعتراضات اصفهان کشته داد.
سرمو انداختم پایین برگشتم به اتاقم . دیگه از فردا با جمله امیدوارم امروز روز بهتری باشه بلند نمیشم . نه که نا امید بشم! نه . فقط دیگه حوصله سروکله زدن با افکار خودمو ندارم!
a better day?
oh yeah sure
به اتاقم ک برگشتم خودمو انداختم رو تخت، remedy این مدتم شده صدای جویی.آرومم میکنه، داشبورد تامبلرم شده فان کوئت های ویچر و گیف های جویی! فید پینترستم شده عکسای جویی.هدست زدم و اهنگشو پلی کردمو غرق شدم تو دنیای خودم .
پناه بردن (نه فرار کردن) از دنیای واقعی به دنیای خودم برام چیز جدیدی نیست! برام مثل recharge میمونه . اما اخیرا، مثل قبلنا، از خودم میپرسمwhat if i could stay ؟
و همینطور فکر میکنم، و فکر میکنم . صدای جویی موقع خوندن im weak my love and i am wanting میشکنه و من هم هر دفعه باهاش میشکنم . و فکر میکنم . what if i could stay . و بعد .
well . reallity kicks in :)
درباره این سایت